دانلود کتاب لب های ساکت  از فرشته بیگدلی

کتاب لب های ساکت

دانلود کتاب لب های ساکت  از فرشته بیگدلی

دانلود کتاب لب های ساکت  از فرشته بیگدلی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر 

ژانر کتاب :عاشقانه

خلاصه کتاب لب های ساکت

هیس … سکوت کن ! … صدای دختران سرزمینم را از میان لب های ساکت بشنو!

دلارام دختریِ که کودکی و نواجونی شاد و پر هیجانی داشته اما به دلیل

اتفاقاتی که در دوران نوجوانی براش میوفته به دختری منزوی و افسرده تبدیل میشه

که در ۲۵ سالگی فقط به دنبال تنهاییِ و به شدت از جامعه و محیط خارج

از منزل فراریه. اما دلیل این رفتار چیه ؟ چه چیزی باعث شده که دختری سرحال به آدمی درون گرا تبدیل بشه ؟

رامتین هم پسر ۳۲ سالۀ داستانِ که توی یه خانواده پر جمعیت با تربیتی

که زیر نظر پدربزرگش بوده برزگ شده با روحیه شاد و شیطون اما بعد از مرگ پدربزرگش وارد ماجرایی می شه…

کتاب های پیشنهادی:

دانلود کتاب عموزاده

دانلود کتاب تنهایی

قسمتی از کتاب

دلارام

یه در باز ، صدا می یومد، احساس می کردم یکی به کمک احتیاج داره. دوربین توي دستم می لرزید، درو بیشتر

باز کردم. تاریک بود، چشمامو ریز کردم که جلوي پاهامو ببینم، صدا بیشتر شده بود، از طبقه پایین نور کمی

باعث شده بود سقف روشن باشه. خم شدم، پایین رو نگاه کردم. نباید نگاه می کردم ، نبض شقیقم شروع کرد

به زدن ، قلبم داشت از سینه ام بیرون می زد. پاهام سست شده بودن، دستمو به نردها گرفتم تا نیوفتم، سرم

گیج می رفت. به زور چند تا پله پایین رفتم ، با دست لرزون دوربینو بالا آوردم و لنزشو تنظیم کردم. دکمه

عکس برداري رو فشار دادم . با صداي فلاشِ دوربین بالا رو نگاه کرد ، چشمام باز مونده بود و نمی تونستم

نفس بکشم ، با حرکتش سریع نرده رو گرفتم و با پاهاي بی جون پله ها رو بالا رفتم ،یه پله رو ندیدم، سر

خوردم ، با دست راستم دیوارو چنگ زدم ، دستم چپمو به نرده کشیدم و قفل شدم ، پاهام می سوخت ، بلند

شدم ، وقت نبود ، می دویدم ، خدایا کمک ، نجاتم بده ، از در خونه بیرون زدم و به سمت خیابون دویدم

، شالم به کیفم گیر کرده بود ، موهام روي صورتم پخش شده بودن ، دوربینِ تويِ دستمو داخل کیفم

گذاشتم ، تو همون حالت زیپشو بستم ، بازم به عقب نگاه کردم ، جلوي چشمامو نمی دیدم و همه چی تار

شده بود ، اشکم در اومد ، کسی نبود ، به زانوم نگاه کردم ، می سوخت ، شلوارم پاره شده بود ،خم شدم

، اکسیژن ، می خواستم ، به زور نفس نفس می زدم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top