دانلود کتاب ماه خاکستری از زهرا خزائی pdf
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر کتاب: عاشقانه،مافیایی
خلاصه کتاب ماه خاکستری
من الین… تک دختر پادشاه هرویین ایران، ملقب به افعی هستم.. هر جایی که میرم با لیموزین میرم!
دوتا سگ ژرمن سیاه همراهمه و چهارتا بادیگارد دو برابر هیکل خودم! دختر مغروری بودم که هیچ وقت به قیافه بادیگاردام دقت نمی کردم
و اونا رو اصلا در حد خودم نمی دونستم… تا اینکه یک روز یکی از بادیگارد های بابا که خیلی خاص و عجیب بود وارد زندگیمون شد و…….
اسمش آرکا. بادیگارد شخصی من شد! در مهارت های رزمی، تیر اندازی، کار با چاقو و اسلحه و همین طور نبوغ بینظره.
برعکس تموم بادیگارد هایی که تا به امروز داشتم و شبیه غول مرحله آخر بازی های کامپیوتری بودن،
این مرد زیبا ترین سیما رو داره. چهرش شبیه به مدل هاس و دقیقا همین موضوع من رو متعجب کرد
که چرا همچین مرد جذاب و دانایی شده بادیگاردِ دختره یه مافیای کله گنده. این سوال همیشه
در سر من تکرار میشد تا اینکه از راز تاریکش مطلع شدم.
قسمتی از کتاب
راننده در ليموزين رو برام باز کرد و با لحنی محتکتابه گفت:
_خيلی خوش اومديد خانم!
سری براش تکون دادم و از ماشين پايين اومدم.
اولين چيزی که نظرم رو به خودش جلب کرد، سگ های ژرمن برادرم بود.
عينک دوديمو برداشتم و به طرف سگ ها رفتم.
همين که نزديک شون شدم، شروع کردن به پارس کردن!
اگه با زنجير بسته نشده بودن، قطعا من رو با اون دندون های تيزشون می دريدن.
بین اون سه سگ، دنبال نشونه ای گشتم تا بنتی رو پیدا کنم
همون لحظه سر و کله ی خدمتکار پيدا شد.
کنارم با فاصله از سگ ها ايستاد.
مثل دو سال پيش، هنوز هم ترسو بود.
_خيلی خوش اومديد خانم…سفر خوب بود؟ اذيت که نشديد؟
جوابشو ندادم و پرسيدم:
_کدوم شون بنتی؟
_چی! بنتی؟
از گوشه ی چشم نگاهش کردم.
از اون نگاه های جدی و نافذم که مو رو به تن سيخ می کرد.
لرزش خفيفی به بدنش افتاد و گفت:
قیمت38000