دانلود کتاب نازک ترین حریر نوازش از ر.اکبری
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر کتاب :عاشقانه
خلاصه کتاب نازک ترین حریر نوازش
داستان دختری به نام سالومه است که بعد از فوت پدر و مادرش، به خواست پدرش پیش خانواده پدری بر می گرده.
اما رفتار عمه ها و دختر عمه و پسر عمه هاش با اون خیلی بده. چون اون و مادرش رو مقصر از دست دادن برادرشون می دونن.
سالومه تو این خانواده که هیچ علاقه ای به اون ندارن زندگی میکنه و عاشق پسر عمه اش سالار میشه.
پسری که هیچ کس حق نداره رو حرفش حرف بزنه و ماجرای اصلی از اینجا آغاز میشه
کتاب های پیشنهادی:
دانلود کتاب بیگانه
دانلود کتاب بی گناه
قسمتی از کتاب
شوق رسیدن و دیدن نزدیکان قلبم را به رقص انداخته بود . با اینکه خسته و گرسنه بودم اما تند تند قدم برمیداشتم
هوای گرم و سوزان صورتم را ملتهب کرده بود اما من پر از هیجان بودم ، بعد از روزها تنهایی و غم حالا کسانی
بودند که هم خون من بودند و من جایی را داشتم ، قلبم شادمانه می طپید . سر بلند کردم و یار محمد را نگاه کردم ،
یار محمد تند و سر به زیر گام برمی داشت از وقتی که راه افتادیم ساکت و غم دار بنظر می امد . انگار متوجه نگاهم
شد که برگشت و نگاهم کرد
_ بجنب دختر شب شد !
در حالیکه نفس نفس می زدم خودم را به او رساندم :
_ پس کی می رسیم ؟
سرش راتکان داد و به مقابلش اشاره کرد و گفت :
_ رسیدیم
مقابل یک در بزرگ و سفید ایستاد ، کوچه ی پهن و خلوت و سر سبزی بود . لبخندی زدم و پرسیدم :
_ اینجاست ؟
قبل از اینکه پاسخی بدهد ساک مرا روی زمین گذاشت و بعد زنگ را فشرد . منتظر به در خیره شدم . اما کسی نیامد
و در بی صدا باز شد . داخل رفتیم ، حیاط بزرگ وتمیز بود . کف پوش و دیوار ها از مرمر سفید بود و چندین باغچه ی
گرد و بزرگ درست سمت چپ و راست حیاط قرار داشت . به یار محمد خیره شدم و گفتم :
_ قشنگه نه؟
حرفی نزد و به مقابلش خیره شد . خواستم حرفی بزنم که صدای یار محمد مرا به سکوت دعوت کرد
_ امدن !
نگاهم به مقابل خیره ماند . از سمت ساختمان سفید و بزرگ زنی بلند قامت و چهار شانه با قدم های سنگین به سمت
ما می امد. وقتی نزدیک تر رسید سلام کردم و بعد یار محمد سالم کرد .
لینک کتاب به درخواست نویسنده کتاب برداشته شد