دانلود کتاب افسانه شیدایی از گلرخ بیات
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF
موضوع کتاب: عاشقانه
خلاصه کتاب افسانه شیدایی
شیدا برای نوشین پرستار خود داستان زندگیش را شرح میدهد او که با خواهر خود
مریم ۹ سال تفاوت سنی دارد مریم با فراز برادر سحر نامزد است سحر نیز با
شهاب نامزد است شیدا رای به دست آوردن شهاب تا به آنجا پیش میرود
که با فراز نرده عشق میبازد و فراز را از دست مریم در میآورد و با
این کار باعث مرگ پدرمیشود
کتاب پیشنهادی:
دانلود کتاب شاه ماهی
دانلود کتاب توتیای چشمم
دانلود کتاب حاملگی اجباری
قسمتی از کتاب
وقتی خودم را داخل اتاق 316 انداختم , احساس کردم تمام صورتم
آتش گرفته است دست خودم نبود هر وقت او
را می دیدم همین حال می شدم مخصوصا خودم را به این جهنم
منتقل کرده بودم که هر روز او را ببینم , آن چشم های کشیده و نگاه جذاب و
زیبا را , آن نیم نگاهی که از بالا به آدم می انداخت!
قد بلندی داشت و وقتی سرش را هم باال می گرفت از زیر
پلک چنان نگاه می کرد که می خواستم آب شوم و به
زمین فرو روم! ولی امروز فرق داشت چون فقط یک دیدار
ساده در راه پله نبود بالاخره با من حرف زده بود
وقتی سر راه پله سنیه به سنیه شیم سرش را عقب برد و با خنده گفت:
-خانم همتی چه خبره؟ راهروی بیمارستانه نه زمین بسکت!
با تعجب به چشم هایش خیره ماندم اسمم را می دانست!
با خجالت خودم را کنار کشیدم و نرده ها را از پشت
گرفتم احساس کردم هر آن از پشت می افتم سرم پایین بود و
جرات نداشتم به آ چشم ها نگاه کنم خیلی زور زدم
تا بالاخره گفتم:
-ببخشید دکتر
باز با خنده گفت:
-اشکال نداره خانم سخت نگیرید
آن وقت به جای اینکه به طبقه سوم بروم و داروهای بیماران
را بدهم همین طور پله های را بالا آمدم تا به اینجا
رسیدم و وارد اولین تاق کنار راه پله شدم شماره اتاق کنده
شده بود و با ماژیک سیاه روی در نوشته بودند 316
وقتی خودم را انداختم توی اتاق احساس کردم از شر نگاه هزار
تا چشم خالص شدم گونه هایم می سوخت و دست هایم داغ
شده بود با خودم گفتم: وای دارم آتیش می گیرم در
همین لحظه صدای ناله ای شنیدم با هراس برگشتم