دانلود داستان کوتاه حوالی درد  از آتنا مچرشاوی

حوالی درد

دانلود داستان کوتاه حوالی درد  از آتنا مچرشاوی

دانلود داستان کوتاه حوالی درد  از آتنا مچرشاوی

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

 موضوع کتاب : انتقامی،غمگین

خلاصه داستان حوالی درد

انتقام کلمه و هدفی که از دور دلبری میکنه؛وقتی تو رو به سمت خودش کشید .

به سیاهی و تلخی می‌برتت…

کتاب پیشنهادی:

دانلود کتاب خون بس

دانلود کتاب ترکش خاطرات

دانلود کتاب دنیای ناآرام

قسمتی از داستان

در رو محکم بستم و به سمتش قدم برداشتم

ترسیده عقب رفت و با چشمای وحشت زده

گفت«: امیر ؛چیزی شده ؟»

تازه از سر خاک مامان و بابا برگشته بودم و

لباسام تماما خاکی بود ؛خاک رو لباسم رو تکوندم

و سرد گفتم «: حسین خودتو جمع کن برو اتاقت

نمیخوام ببینمت »

به لباساش نگاه کردم همرهنگ چشمای سیاهشه.

کی میتونم انتقام بگیرم و راحت شم ؟

الان که کسی رو نداره؟؟

داستان کوتاه حوالی درد آتنا مچرشاوی

ترسیده رفت تو اتاقش و در رو بست .

چرا همین امروز کار رو تموم نکنم ؟

یهو وارد اتاقش شدم ؛از جاش پرید و آروم

گفت«: داداش قلبت درد میکنه ؟»

هه قلبم ؛نه فقط قلبم تمام بدنم درد میکنه .

بهش نگاه کردم

برادریم ولی هیچ وجه مشترکی نداریم .

چون اون متعلق به این خونواده نیست .

ولی مامان و بابام زیاد بهش بها دادن و من رو از خودشون روندن .

همشون تاوان میدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top