دانلود کتاب وامق با لینک مستقیم
برای اندروید ،آیفون و تبلت
توسط:هاله نژاد صاحبی
سبک کتاب: عاشقانه
چکیده ای از کتاب وامق
مرد متاهلی که مجبور به ازدواج با دختری که 13 سال از او کوچکتر است میشود و دختری که مجبور است بخاطر
خرج امرار معاش زندگی کار کند و پدر معتادش او را مجبور به ازدواج با مردی میانسال میکند
مطالب پیشنهادی:
دانلود کتاب بیوه برادرم
دانلود کتاب ویکار
بخشی از کتاب
با دمپایی های پلاستیکی و آفتابه شکسته، لخ لخ کنان از کنارم عبور کرد و با صدایی تو
دماغی گفت:
انگار نه انگار دختر دارم تو خونه پاشو یه کوفتی سرهم کن بخورم
آهی کشیدم و از تخت چوپی که پوسیدگی اش به حدی بود که باید با نذر و نیاز رویش مینشستی،
پایین پریدم و راهی اتاقی که نام آشپزخانه را یدک میکشید، شدم
نگاهم و معطوف آشپزخانه کردم، آشپزخانه ای که تنها محتویاتش یخچال کوچک و گاز سه شعله و چندین ظرف درب و داغون، بود
آهی کشیدم و به سمت یخچال رفتم غیر از سه تا دونه تخم مرغ و تعدادی گوجه پلاسیده محتویات دیگری نداشت
به ناچار و برای جلوگیری از کتک خوردنم، همان گوجه های پلاسیده را رنده کردم و توی
ماهیتابه تفت دادم
تخم مرغ ها رو هم شکستم و بهم زدم حتی رنگ نارنجی اش هم حالم را بهم میزد
جلوی دماغم را گرفتم و به هم زدنم ادامه دادم صدای دادش رعشه محکمی به تنم انداخت:
-کدوم گوری موندی بهار؟
صدایم را بلند کردم و جواب دادم: الان میام بابا
ماهیتابه داغ و توی سینی گرد استیل گذاشتم و به همراه چند تکه نان، راهی اتاقش در گوشه
ترین نقطه حیاط شدم جلوی پیکنیک لم داده و در حال چرت زدن بود به آرامی صدایش زدم
ناهار اوردم بابا..
دانلود رایگان کتاب وامق هاله نژاد صاحبی
با تکان محکمی، صاف نشست و غرید:
هیچ کارت به آدمیزاد نرفته، بده من اون سینی رو
دمپایی هایم را در اوردم و پایم را با احتیاط روی موکتی که جای جایش رد سوختگی بود گذاشتم
سینی و جلویش گذاشتم و عقب رفتم
لقمه بزرگی توی دهن بی دندانش گذاشت و گفت:
-تو چرا نمیخوری؟
ایستادم و در حالی که به سمت حیاط میرفتم، جواب دادم:
-سفارش زیاد دارم اطلس خانوم شب خواستگاری دخترشه، لباسش هنوز آماده نیست میرم سر وقت اون
بی اعتنا لقمه بعدی و توی دهنش گذاشت و انگشت های سیاهش را به نوبت به دهن کشید و زبان زد
قیمت 10000