دانلود کتاب بازی از نگار_قاف

کتاب بازی

دانلود کتاب بازی از نگار_قاف

دانلود کتاب بازی از نگار_قاف pdf

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر کتاب: عاشقانه،درام

خلاصه کتاب بازی

-مامان؟ بچه‌ها بازيم نمي‌دن… مادر جلوش زانو زد تا هم قدش شه.

اشك‌هاش رو پاك كرد و با صورتي كه انگار از جواني پير بود، گفت:

-كاش بزرگم كه مي‌شي بازيت ندن مامان.

قسمتی از کتاب

امروز تيپ طوسي، سورمه‌اي زده بود. پيراهن مردانه‌ي سورمه‌اي، شلوار كتان طوسي، موهايي كه شلخته پخش بودن…

بوي عطرش داشت هوش از سرم می‌برد.

امروز حسابي به خودش رسيده بود.

انگار زيادي.

تلفنش زنگ خورد، صداي پخش رو كم كرد و رو به من گفت:

-ششش

بعد تلفن رو جواب داد:

-جونم رايان؟

-ميام، آره.

-شنيدم صداي تيامو. بگو برسم دهنشو صاف كردم.

بعد بلند خنديد.
تيام؟ تيام رو هم به ليست سروش، رايان، فرداد اضافه كردم.

-هوم، تنهام.

بعد رو به من چشمكي زد.

-بدون من شروع نكنيدا.

تيام اون ور خط چيزي گفت كه كيا قهقهه زد و گفت:

-اصلا از دست نمي‌دم.

بعد خدافظي كرد و رو به من گفت:

-نزديكيما جوجه.

نفس عميقي كشيدم و گفتم:

-داريد مي‌ريد بيرون؟

لبخند زد:

-آره دختر.

-بابات بهت گير نمي‌ده هر ثانيه با اينا بيروني؟

خنديد :

-بابام فقط به اينا گير نمي‌ده. همه بچه‌هاي دوستاشن. همه مثل خودمونن. از بچگي با هم بزرگ شديم.

-خب الان كجا مي‌رين؟

 

 

قیمت36000

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top